عبدالعلی مزاری در سال های ۱۳۲۶ – ۱۳۷۳ش از چهرههای مشهور سیاسی و جهادی افغانستان و اولین دبیرکل حزب شیعی وحدت اسلامی افغانستان بود که در سال ۱۳۶۸ش با ادغام احزاب سیاسی شیعه، حزب وحدت اسلامی را تأسیس و وارد مناسبات سیاسی افغانستان کرد.
عبدالعلی مزاری معتقد بود که راه حل اختلافات داخلی در افغانستان در یک سیستم حکومتداری فدرال است که هر قومی دارای حقوق مشخص در قانون اساسی است و می تواند بر سرزمین و مردم خود حکومت کند. او از نمایندگی یکسان همه اقوام افغانستان، به ویژه هزاره ها که هنوز در افغانستان تحت تعقیب هستند، حمایت میکرد.
او در سال ۱۳۵۱ش وارد ایران شد، سالها به تحصیل در حوزه علمیه قم پرداخت و در مبارزات انقلاب اسلامی ایران مشارکت داشت. مزاری سال ۱۳۶۸ش به افغانستان بازگشت. اوج فعالیت سیاسی مزاری در سه سال آخر زندگی او به عنوان دبیرکل حزب وحدت اسلامی در کابل بود.
اوایل زندگی استاد عبدالعلی مَزاری
عبدالعلی مزاری فرزند خداداد در ۱۳۲۶ش در ولسوالی چهار کِنت، ولایت بلخ، شمال افغانستان متولد شد. این نام خانوادگی “مزاری” را توضیح می دهد. تحصیلات ابتدایی خود را در رشته الهیات در مدرسه محلی روستای خود آغاز کرد، سپس به مزارشریف و سپس به قم در ایران و به نجف در عراق رفت.
کودکی مزاری در دوران پادشاهی محمدظاهر و صدارت محمدداود سپری شد. در این زمان مردم هزارهجات به رهبری ابراهیم خان شهرستانی معروف به گاوسوار، قیامی بر ضد حکومت را پشت سر گذاشت و سید اسماعیل بلخی به همراه وی حرکت سیاسی را آغاز کرده بود. عبدالعلی مزاری یکبار در نوجوانی، زمانی که مسئولان مدرسه، دانشآموزان را از سهمیه گندم محروم کرده بودند، با همراهی دانشآموزان فقیر و شکستن قفل انبار، به تقسیم آذوقه موجود در انبار مدرسه پرداخت.
تاثیرپذیری از بلخی و رفتن به سربازی
بصیر احمد دولتآبادی، نویسنده شیعه افغانستانی (۱۳۳۶ – ۱۳۹۷ش) انگیزه سیاسی عبدالعلی مزاری را برگرفته از افکار مبارزاتی سید اسماعیل بلخی دانسته که از دیدار میان این دو شروع شد. علامه بلخی، او را به درس خواندن و رفتن به سربازی تشویق کرد. مزاری از سال ۱۳۴۸ش تا ۱۳۵۰ش، سربازی خود را در ولایتهای کابل، خوست و پکتیا گذراند و همزمان به تحصیل میپرداخت.
تحصیل استاد عبدالعلی مَزاری
مزاری پس از اتمام دوره سربازی به زادگاه خود بازگشت و مشغول ادامه تحصیل در مدرسه شیخ سلطان در مزار شریف شد. او اوایل بهار ۱۳۵۱ش برای ادامه تحصیل از افغانستان خارج شد و پس از سفر به عراق و زیارت عتبات عالیات در نجف و کربلا، در حوزه علمیه قم اقامت کرد؛ گفته شده علت انتخاب قم از سوی مزاری، تنها برای تحصیل درسهای رایج حوزوی نبود، بلکه قم و محیط تحصیلی آن، کانون مبارزات مخفی نیز به حساب میآمد و این سویه، جذابیت ویژهای برای وی داشت.
مزاری در ایران به پخش کتابهای اسلامی و انقلابی و امور تبلیغی میپرداخت. او از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵ش در قم مشغول به تحصیل بود و سپس به خواست پدر و به ناچار برای انجام اعمال حج راهی مکه شد، اما در سوریه ویزای عربستان به وی داده نشد. پس از آن به عراق رفت و سپس به ایران بازگشت. در مرز ایران به دلیل همراه داشتن کتابهای انقلابی، دستگیر و چهار ماه زندانی شد. پس از آزادی از زندان و اخراج از ایران، به افغانستان بازگشت و در مدارس مزارشریف و چهارکنت، به انجام برنامههای تربیتی و دینی پرداخت.مزاری در ۱ تیر(سرطان) ۱۳۵۹ش از امام خمینی اجازه دریافت و مصرف وجوهات شرعی را در مزار شریف و مناطق اطراف دریافت نمود.
زندگی سیاسی استاد عبدالعلی مَزاری
در زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی، عبدالعلی مزاری به زادگاه خود بازگشت و جایگاه برجسته ای در جنبش مقاومت ضد شوروی به دست آورد. در اولین سالهای مقاومت، برادر جوانش محمد سلطان را در جریان نبرد با نیروهای تحت حمایت شوروی از دست داد. او به زودی خواهر و دیگر اعضای خانواده اش را در مقاومت از دست داد. عموی او محمد جعفر و پسرش محمد افضل توسط جمهوری دموکراتیک افغانستان تحت حمایت شوروی زندانی و کشته شدند. پدرش حاجی خداداد و برادرش حاجی محمد نبی نیز در جنگ کشته شدند.
اولین فعالیتهای سیاسی عبدالعلی مزاری در قالب حزبی را میتوان مربوط به اوایل سال ۱۳۵۳، در حزب حسینی دانست. نقش مزاری در این حزب گرچه روشن نیست، اما اساسنامه حزب حسینی به روشنی نشانگر مبانی فکری او در آن روزهاست؛ ایجاد و برپایی حکومت اسلامی و مبارزه بر اساس مبانی اسلامی، از رویکردهای اصلی مزاری در حزب حسینی بوده است.
سازمان نصر افغانستان
پس از انقلاب اسلامی ایران و تشدید مبارزات مردم افغانستان در سال ۱۳۵۷ش سازمان نصر افغانستان از ائتلاف گروههایی همچون روحانیت نوین، گروه مستضعفین و حزب حسینی تشکیل شد و در فرردین ۱۳۵۸ اعلام موجودیت کرد. دفتر اصلی آن در ایران مستقر بود. رهبری این سازمان جهادی، شورایی و اغلب از روحانیان شیعه مقیم قم، نجف و کابل بود. سازمان نصر از اندیشههای امام خمینی پیروی میکرد و عبدالعلی مزاری، محمدکریم خلیلی، عزیزالله شفق، یوسف واعظی، محمد ناطقی و… عضو شورای رهبری آن بودند.
مزاری که در اردیبهشت(ثور) سال ۱۳۵۷ شمسی و پس از کودتای کمونیستها، افغانستان را ترک کرده بود، در سال ۱۳۵۸ پس از شدت گرفتن جنبش مردم بر ضد کمونیستها و نیروهای شوروی، به افغانستان بازگشت و در چهارکنت مشغول سازماندهی مبارزه با نیروهای دولتی شد. او در همان سال برای تامین امکانات و تسلیحات بار دیگر به ایران سفر کرد و در اواخر ۱۳۵۹ به افغانستان بازگشت. او سپس به ایران رفت و تا سال ۱۳۶۵ در ایران ماند .
حزب وحدت اسلامی افغانستان
عبدالعلی مزاری اوایل ۱۳۶۵ به افغانستان بازگشت و در شرایطی که توانسته بود قدرت و نفوذ خود را به تدریج در سازمان نصر افزایش دهد و به برجستهترین رهبر سازمان تبدیل شود، تلاش فراوانی برای متحد کردن گروههای شیعی به کار بست. از بهار ۱۳۶۷ش که سازمان نصر و گروه رقیبش، پاسداران جهاد اسلامی، منشور اتحاد را امضا کردند، تا تیر ۱۳۶۸ش که مسئولان اکثر احزاب شیعه افغانستان به میثاق وحدت رسیدند و گروههای خود را منحل اعلام کردند، مقدمات برای تاسیس حزب وحدت اسلامی افغانستان فراهم شد. حزب وحدت پس از آغاز رهبری مزاری، به مطرحترین حزب شیعه افغانستان تبدیل شد و بامیان، ستاد مرکزی حزب و مرکز تصمیمگیریهای مهم سیاسی و نظامی شد.
دولت مجاهدین و حضور استاد عبدالعلی مَزاری در کابل
پس از آنکه مجاهدان در اردیبهشت ۱۳۷۱ش توانستند دولت کمونیستی نجیبالله را ساقط کنند و وارد کابل گردند، نیروهای حزب وحدت اسلامی در مناطق شیعهنشین کابل مانند افشار، چنداول، دشت برچی، کارته سخی، کارته سه و کارته چهار مستقر شد.استاد عبدالعلی مزاری نیز از بامیان به کابل رفت.
حزب وحدت اسلامی پس از تشکیل دولت اسلامی مجاهدین، در این دولت عضو بود و با گروههای اصلی آن، حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری ربانی و نیز گروه شورای نظار به ریاست احمدشاه مسعود روابط حسنه داشت. اما پس از عدم پایبندی آنان به توافقنامهها بویژه عدم واگذاری کامل سهم شیعیان هزاره در دولت، حزب وحدت به رهبری مزاری تصمیم گرفت از دولت خارج شود. پس از آن بود که مناطق شیعهنشین کابل زیر حملات نیروهای ربانی و مسعود و نیروهای حزب اتحاد اسلامی به فرماندهی عبدالرسول سیاف ـ با اندیشههای وهابی ـ قرار گرفت. در یکی از بزرگترین این حملات در ۲۲ بهمن(حوت) ۱۳۷۱ش، در محله افشار در غرب کابل، صدها تن از ساکنان غیرنظامی هزاره و شیعه این محله قتل عام شد.
جنگ داخلی
پس از سقوط کابل، احزاب سیاسی افغانستان بر سر یک توافقنامه صلح و تقسیم قدرت، پیمان پیشاور به توافق رسیدند. توافق پیشاور دولت اسلامی افغانستان را ایجاد کرد و یک دولت موقت را برای یک دوره انتقالی تعیین کرد که پس از آن انتخابات عمومی برگزار شود. به گزارش دیده بان حقوق بشر:
حاکمیت افغانستان به طور رسمی در اختیار دولت اسلامی افغانستان قرار گرفت، نهادی که در آوریل 1992 پس از سقوط حکومت نجیب الله تحت حمایت شوروی ایجاد شد. به استثنای حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، رهبر جنگ سالار پشتون، همه احزاب … ظاهراً تحت این حکومت در آوریل 1992 متحد شدند. حزب اسلامی حکمتیار به نوبه خود از به رسمیت شناختن دولت برای بیشتر دوره ای که در این گزارش مورد بحث قرار گرفت و حملاتی علیه نیروهای دولتی انجام شد، اما گلوله ها و راکت ها در همه جای کابل اصابت کرد و منجر به تلفات افراد ملکی شد.
حزب وحدت ابتدا در دولت اسلامی شرکت کرد و برخی از پستها را در دولت داشت. با این حال، به زودی، درگیری بین حزب هزاره وحدت مزاری و اتحاد اسلامی پشتون فرمانده جنگ عبدالرسول سیاف، تحت حمایت عربستان سعودی آغاز شد. احمدشاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی، تلاش کرد تا میان جناحها میانجیگری کند، اما آتش بس موقتی باقی ماند. در ژوئن 1992، حزب وحدت و اتحاد اسلامی درگیر نبردهای خشن خیابانی علیه یکدیگر شدند. با حمایت عربستان سعودی، نیروهای سیاف بارها به حومه غربی کابل حمله کردند که منجر به تلفات سنگین غیرنظامیان شد. به همین ترتیب، نیروهای مزاری نیز متهم به حمله به اهداف غیرنظامی در غرب بودند. مزاری اسیر شدن غیرنظامیان پشتون را پذیرفت، اما از این اقدام دفاع کرد و گفت که نیروهای سیاف ابتدا هزاره ها را گرفتند. گروه مزاری از ژانویه 1993 همکاری خود را با گروه حکمتیار آغاز کرد.
ظهور طالبان و شهادت مزاری
پس از ظهور طالبان و رشد سریع آن که با تصرف مناطق جنوبی و رسیدن به کابل ادامه یافت؛ درگیری نیروهای برهانالدین ربانی،احمدشاه مسعود و متحدینشان، با حزب وحدت اسلامی شدت یافت. مزاری برای ایجاد درگیری بین این نیروها و طالبان، و نیز به دلیل خوشبینی به گروه طالبان ـ که افکار واقعی خود را تا آن زمان آشکار نکرده بود ـ تصمیم گرفت موافقتنامهای با این گروه امضا کند.بر اساس این توافق، حزب وحدت باید مواضع خط مقدم و سلاحهای سنگین خود را به طالبان واگذار میکرد و نیروهای این گروه، به عنوان نیروی حائل بین مواضع حزب وحدت در غرب کابل و نیروهای مسعود مستقر میشدند. مزاری به توافق عمل کرد، اما طالبان با ورود به کابل، در پی خلع سلاح کامل سربازان حزب وحدت، و تصرف همه مناطق تحت کنترل آنان برآمد.
شهادت (مرگ) استاد عبدالعلی مَزاری
در 12 مارس 1995، طالبان خواستار ملاقات شخصی با مزاری و هیئتی از حزب مرکزی وحدت اسلامی (ابوذر، اخلاقی، عید محمد ابراهیمی بهسودی، قاسمی، جان محمد، سیدعلی علوی، بهدری و جانعلی) در چهار آسیاب نزدیک شهر کابل شدند که با پذیرفتن این ملاقات طالبان این گروه ربوده و شکنجه کردند. روز بعد مزاری اعدام شد و جسد او در یکی از ولسوالی های غزنی پیدا شد. طالبان با صدور بیانیه ای گفته است که مزاری هنگام انتقال به قندهار به محافظان طالبان حمله کرده است. بعداً جسد او و یارانش در حالی که شهید شده بودند و آثار شکنجه در آن دیده می شد به حزب وحدت تحویل داده شد.
تشییع و بزرگداشت از استاد عبدالعلی مَزاری
پیکر عبدالعلی مزاری به مزارشریف انتقال یافته، و در آنجا به خاک سپرده شد. تشییع جنازه او از غزنی انجام شد. و بر دوش هزاران نفر و بصورت پیاده، در سرمای کوهستان، با طی مسافت صدها کیلومتر انجام شد. مقبرهای برای مزاری در نزدیکی زیارتگاه سخی در مزار شریف ساخته شد. با اشغال مزار شریف بدست طالبان در تابستان ۱۳۷۷ش، مقبره او را منفجر کردند.
مزاری پس از شهادت به نماد مظلومیت، مقاومت و مبارزه هزارهها تبدیل شده و موج نیرومندی از احساسات مردم را برانگیخت. سرودههای بسیاری در رثای او گفته شد. برخی، این سرودهها را از جهت حجم و کیفیت، در نوع خود کمنظیر و حتی بیسابقه دانسته و ادعا کردهاند که «در تاریخ معاصر و حتی شاید گذشته افغانستان، در سوگ هیچ شخصیتی، این اندازه شعر سروده نشده است. شعرهایی که درباره مزاری سروده شده، اضافه بر ستایش او، شعر مقاومت و سخن گفتن از تبعیضها، نارواییها و همچنین یادآوری رنجهای هزارهها بوده است.
در ۲۱ اسفند (حوت) ۱۳۹۴ش محمد اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان، عبدالعلی مزاری را در فرمان رسمی، ملقب به «شهید وحدت ملی افغانستان» کرد و روز ۲۲ اسفند به نام وی در تقویم رسمی افغانستان درج گردید.
گزیدهای از سخنان استاد عبدالعلی مَزاری
-
اگر اقوام ساكن در افغانستان، هويت و شخصيت و حقوق همديگر را نفی نكنند، اگر كسی در اينجا ظلم نكند، حق ديگری را ضايع نكند، ديگر مشكلی وجود ندارد. تمام جنجالها و درگيریها بر سر همين مسأله امتياز طلبی و حذف همديگر است. اين امتياز طلبی يكدفعه در چهره مذهب است، يك دفعه در چهره نژاد است.
-
شیعیان افغانستان در طول تاریخ، محروم بودند. حکومتهای قبلی، شیعیان را از مشارکت سیاسی محروم کرده بودند.
-
من فکر میکنم این افتخار بزرگ برای ما و شما کافی است که پیرو علی(ع) و حسین(ع) هستیم.
-
ما عاشق قیافه کسی نیستیم. حقوق ملت خود را میخواهیم. عدالت اجتماعی را میخواهیم.هرکسی که این حقوق را برای ملت ما قائل شود، دست او را میفشاریم.
-
ما سرزمين افغانستان را سرزمين مان مي دانيم. اين خاك را براي آزاديش بيش از يك ميليون شهيد داديم، وجب به وجب از اين ميهن را دفاع مي كنيم و بدين معني نيست كه ما حق نداشته باشيم، ما سرنوشت خود را تعيين نكنيم. اگر بي تفاوت باشيم، اتحاد خود را حفظ نكنيم، مي توانند ما را 300 سال ديگر باز حذف كنند، آنوقت براي «جوالي گري» باشيم!!
-
گرامي ترين شما، متقيترين شماست.