فرهنگ افغانستان

تاریخچه هزاره ها در افغانستان

هزاره ها کیست اند؟

هزاره های شیعه از لحاظ تاریخی تبعیض آمیزترین گروه اقلیت قومی در افغانستان هستند و مدت هاست با خشونت و تبعیض روبرو بوده اند. تا حدی، این مربوط به ایمان مذهبی است. از نظر تاریخی، اقلیت شیعه، صرف نظر از قومیت، با آزار و اذیت طولانی مدت از سوی اکثریت جمعیت سنی مواجه بوده است. در زمان سلطنت امیر عبدالرحمن (1880-1901)، هزاره ها متحمل سرکوب شدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شدند که با اعلامیه جهاد یا جنگ مقدس توسط دولت علیه هزاره ها از 1890 تا 1893 به اوج رسید. عبدالرحمن خان، پشتون، بسیج شد. گروه‌های بزرگی از نیروهای دولتی و نیز شبه‌نظامیان قومی و قبیله‌ای در جنگ با هزاره‌ها به آنها وعده سرزمین‌های هزاره و مردان و زنان را به عنوان برده می‌دادند. هزاران مرد هزاره کشته شدند، زنان و اطفال آنها به عنوان برده گرفته شدند و زمین های آنها اشغال و دوباره بین قبایل پشتون توزیع شد. برای تقویت نیروها علیه هزاره ها، او از حساسیت های مذهبی سنی درخواست کرد تا تاجیک ها و ازبک ها (هر دو سنی) را برای کمک به پشتون ها در مبارزه با هزاره های شیعه بسیج کنند. هزاره هایی که از دوره اولیه حملات جان سالم به در بردند، توانستند به شمال فرار کنند، در حالی که تعداد قابل توجهی به هند بریتانیای آن زمان گریختند. به غیر از پشتون‌ها، ازبک‌ها نیز به هزاره‌ها در بامیان و جاهای دیگر حمله برده‌اند.

هزاره جات در سال 1893 توسط نیروهای عبدالرحمن اشغال شد. متعاقباً، او یک سیستم حکومتی را ایجاد کرد که به طور سیستماتیک هزاره ها را سرکوب می کرد. این سرکوب از صدور مالیات های بی مورد گرفته تا حمله به زمین ها و برداشت محصول هزاره ها، قتل عام، غارت و غارت خانه ها، به بردگی گرفتن کودکان، زنان و مردان هزاره و جایگزینی روحانیون شیعه با همتایان مذهبی سنی خود را در بر می گرفت.

اگرچه برده داری به طور رسمی توسط شاه امان الله خان در سال 1923 لغو شد، آزار و اذیت هزاره ها ادامه یافت. هزاره ها با به حاشیه راندن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و انگ فرهنگ و هویت هزاره مواجه شدند. در هزاره جات، کوچی‌های پشتون که در فتح منطقه در دهه 1890 شرکت داشتند، به تدریج کنترل مراتع منطقه را به دست گرفتند و بر تجارت و سایر فعالیت‌های اقتصادی آن با بقیه افغانستان تسلط یافتند. دولت همچنین مالیات های گزافی را جمع آوری کرد و منطقه را از نظر اقتصادی توسعه نیافته نگه داشت، بدون سرمایه گذاری در جاده ها یا زیرساخت های دیگر. برای کاهش تأثیر این تبعیض، بسیاری از هزاره ها هویت خود را پنهان کردند تا به هویت دولتی دست یابند. در اواخر دهه 1970، برخی از معلمان دینی اهل سنت تبلیغ می کردند که کشتار هزاره ها کلید بهشت ​​است. در نتیجه این سیاست ها، هزاره های زیادی در لبه ویرانی اقتصادی در افغانستان زندگی می کردند.

از دهه 1960 هزاره ها به طور فعال علیه سیاست های تبعیض آمیز علیه آنها مبارزه کرده اند و خواهان حقوق برابر به عنوان شهروندان افغانستان هستند. هزاره ها احزاب سیاسی خود را تشکیل داده اند و در اتحاد با احزاب دیگر شرکت کرده اند تا نفوذ خود را بر سیاست های دولتی در کشور اعمال کنند. مهم ترین گروه های سیاسی هزاره در جریان مقاومت در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی در دهه 1980 ظهور کردند. چندین گروه که در این دهه ظاهر شدند در سال 1989 با هم ادغام شدند و حزب وحدت اسلامی افغانستان (حزب وحدت اسلامی افغانستان) را تشکیل دادند. پس از فروپاشی آخرین دولت طرفدار شوروی در آوریل 1992، مقاومت سابق ضد شوروی گروه‌هایی که مجاهدین نامیده می‌شوند، نتوانستند بر سر حکومت ملی جدید به توافق برسند. این گروه ها بر سر کنترل کابل و دیگر مناطق افغانستان جنگ های داخلی خونینی داشتند. بین سال‌های 1992 و 1995، عبدالعلی مزاری حزب وحدت را رهبری کرد تا در سطح بین‌المللی به نفع هزاره‌ها و از جانب آن‌ها صحبت کند و پرونده‌ی آنها را به سازمان ملل و جامعه بین‌المللی برساند. او با گرد هم آوردن بخش‌ها، نیروها و طبقات بسیاری در جامعه هزاره و شیعه، مردم هزاره را متحد کرد. حزب وحدت خود را در درگیری‌های خونین با دیگر گروه‌های عمدتا سنی، از جمله جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی و اتحاد اسلامی به رهبری رسول سیاف دید. جمعیت، تحت فرماندهی احمدشاه مسعود، فرمانده ارشد ربانی، حملات توپخانه ای تلافی جویانه را بر حزب وحدت آغاز کرد و هزاره ها را کشت. عفو بین‌الملل متعاقباً از کشتن بسیاری از غیرنظامیان غیرمسلح و تجاوز به بسیاری از زنان هزاره خبر داد. در فبروری 1993، صدها تن از باشندگان هزاره در منطقه افشار در غرب کابل توسط نیروهای دولتی به رهبری ربانی و مسعود قتل عام شدند و اتحاد اسلامی به آنها پیوست. در این جنگ، مناطق وسیعی از کابل، به‌ویژه مناطقی که هزاره‌ها در آن زندگی می‌کردند، ویران شد.

مزاری در حین اسارت طالبان در ماه مارچ 1995 در شرایطی مرموز کشته شد و حزب وحدت به رهبری کریم خلیلی تا سال 2001 به ائتلافی علیه طالبان پیوست. در سالهای پس از تسخیر کابل توسط طالبان در سال 1995، هزاره ها به ویژه با سرکوب و آزار و اذیت شدید، از جمله یک سری کشتار دسته جمعی در چندین ولایت که منجر به کشته شدن هزاران نفر شد، مواجه شد.

 

زندگی هزاره ها چگونه است؟

در طول سال‌های جنگ 1978-2001، هزاره‌ها به همراه دیگر افغان‌ها به پاکستان یا ایران گریختند. در حالی که بسیاری از پناهجویان بازگشته در کابل مستقر شدند تا به عنوان کارگر، فروشنده بازار یا در موقعیت های خدماتی کار کنند، اکثریت آنها به سرزمین های کوهستانی خود بازگشتند. هزاره ها متشکل از نیم دوجین قبیله، بر اساس موقعیت روستایی بیشتر از پیوندهای خانوادگی خود را شناسایی می کنند. ازدواج به قیمتی تنظیم می شود – معمولاً برای مزیت اقتصادی داماد – و عروس به خانواده شوهرش می پیوندد. زندگی نیمه عشایری در این منطقه خشک که به برف های اکتبر تا آوریل برای آبیاری غلات و گله های ناچیز وابسته است، ساده و خشن است. خشکسالی پایدار غیر معمول نیست. مسکن بسته به مکان و فصل متفاوت است. در دره ها، پناهگاه ها آجریی هستند که در آفتاب خشک شده اند و با مخلوط گل و کاه اندوه شده اند. در ارتفاعات بالاتر، خانه ها سنگی با سقف های چوبی هستند. در تابستان از چادرها برای انتقال گله ها به مرتفع استفاده می شود.

غذا به سختی کافی است، شامل نان، احتمالاً سبزیجات و محصولات لبنی مانند دوغ، ماست و پنیر سفت. برنج و چای به صورت مبادله ای به دست می آید. در سالهای خشک سوء تغذیه و گرسنگی شایع است. مسائل بهداشتی جدی هستند که به دلیل انزوای جغرافیایی، شرایط غیربهداشتی و دسترسی اندک به مراقبت‌های پزشکی، که فقط در فواصل دور با پای پیاده یا الاغ در دسترس است، تشدید می‌شوند. سل، جذام، اسهال خونی و بیماری های چشمی ناشی از طوفان های گرد و غبار و محل زندگی پر دود اغلب درمان نمی شوند.

هزاره ها که مردمی با استعداد هستند، واقعاً از شعر لذت می برند، اغلب آن را حفظ می کنند و از آن برای آموزش کودکان و نیز داستان سرایی و موسیقی متفاوت با فرهنگشان استفاده می کنند. آنها قالیباف، گلدوزی و خوشنویس خبره هستند (حتی اکثر آنها بی سواد هستند). کشتی و یک بازی بیسبال مانند سرگرمی های بدنی مورد علاقه هستند.

نان هزاره در افسانه ها و داستان های عامیانه مورد تجلیل قرار می گیرند. لباس سنتی آن‌ها با دوری از برقع، لباس‌های گلدار سبز و قرمز روشن است که بدون زیرشلوار بلند مرسوم در فرهنگ افغانستان پوشیده می‌شود و با جوراب‌های سنگین، چکمه‌های خزدار، سربندهای مهره‌دار و گردن‌بندهای سکه‌دار سنگین پوشیده می‌شود. بسیاری از زنان هزاره پیش از طالبان، مستقل و پرتلاش بودند، تحصیلات عالی داشتند و وارد حرفه های آموزشی یا پزشکی شدند و در نقش های سیاسی نیز خدمت کردند. و بر خلاف دیگر زنان افغان، در کنار مردان هزاره در جنگ می جنگیدند.

بیشتر بخوانید
پیدایش قبایل افغان (پشتون) در خراسان (افغانستان)

صفت هایی که اغلب برای توصیف هزاره ها استفاده می شود عبارتند از شجاع، سخت کوش، قابل اعتماد، دوستانه و متعهد. آنها که به عنوان سربازان عالی نیز شناخته می شوند، امروز با افتخار برای حقوق برابر، صلح و وحدت افغانستان مبارزه می کنند و به آینده ای مهربان تر برای فرزندان خود امیدوارند.

اندازه جمعیت هزاره ها، مانند سایر جوامع در افغانستان، بسیار نامشخص است زیرا مقامات این کشور هرگز سرشماری ملی نفوس را انجام نداده اند. با این حال، به طور گسترده به رسمیت شناخته شده است که هیچ یک از گروه های قومی کشور اکثریت را تشکیل نمی دهند، و درصد دقیق هر گروه به عنوان بخشی از جمعیت ملی تخمین زده شده و اغلب به شدت سیاسی است.

وسعت جامعه هزاره نیز در نتیجه مهاجرت اجباری، غصب زمین و آزار و اذیت به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. آنها زمانی بزرگترین گروه قومی افغانستان بودند که تقریباً دو سوم کل جمعیت کشور را قبل از قرن نوزدهم تشکیل می دادند. برخی تخمین ها حاکی از آن است که بیش از نیمی از هزاره ها در طول جنگ هزاره 1891-1893 زمانی که پادشاه افغانستان امیر عبدالرحمن خان (1880-1901) یک مبارزات خشونت آمیز نسل کشی علیه هزاره ها را رهبری کرد، قتل عام، مجبور به فرار یا به بردگی برده شدند. بسیاری از هزاره هایی که از آزار و شکنجه امیر عبدالرحمن خان فرار کردند، در شبه قاره هند یا ایران ساکن شدند و پایه و اساس جوامع هزاره را که اکنون در شهر کویته پاکستان و نواحی مختلف استان های شرقی ایران زندگی می کنند، پایه گذاری کردند. این جوامع با استقرار هزاره های بیشتری که در چهار دهه گذشته از افغانستان گریخته اند، در داخل آنها به ویژه در کویته سکنی گزیده اند.

منشاء جامعه هزاره مورد بحث بسیار است. اگرچه یک افسانه رایج نشان می دهد که هزاره ها از گروهی از ارتش چنگیزخان در قرن سیزدهم سرچشمه گرفته اند، اما هیچ مدرک تاریخی برای حمایت از این ادعاها وجود ندارد. نظریات محتمل‌تر دیگر نشان می‌دهد که هزاره‌ها به احتمال زیاد از جوامعی هستند که قبل از ظهور چنگیزخان در این منطقه ساکن بودند.

هزاره ها به لهجه ای از دری (گویش فارسی) به نام هزارگی صحبت می کنند و اکثریت آنها پیرو مکتب شیعه (اثنی عشری) اسلام هستند. در نتیجه، هزاره های شیعه در کشوری که اکثریت آن سنی مذهب هستند، یک اقلیت مذهبی را تشکیل می دهند. تعداد قابل توجهی از هزاره ها نیز پیرو مکتب شیعه اسماعیلیه یا مسلمان سنی هستند. در داخل افغانستان، هزاره ها به خاطر موسیقی متمایز و سنت های ادبی شان با تاریخ شفاهی، شعر و موسیقی غنی شناخته می شوند. شعر و موسیقی هزارگی عمدتاً فولکلور است که به صورت شفاهی از طریق نسل ها منتقل شده است.

در افغانستان، اکثریت هزاره‌های شیعه در هزاره جات (یا «سرزمین هزاره‌ها») زندگی می‌کنند که در مرکز کوهستانی ناهموار افغانستان با مساحت تقریبی 50000 کیلومتر مربع واقع شده است. این منطقه شامل ولایات بامیان و دایکندی و چندین ولسوالی مجاور آن در ولایات غزنی، ارزگان، وردک، پروان، بغلان، سمنگان و سرپل است. در ولایات بادغیس، غور، قندوز، بغلان، پنجشیر و سایر مناطق در شمال شرق افغانستان، جوامع هزاره سنی قابل توجهی وجود دارد. هزاره های اسماعیلی در ولایات پروان، بغلان و بامیان زندگی می کنند. بعلاوه، هزاره های شیعه و سنی به تعداد قابل توجهی در چندین مرکز شهری افغانستان از جمله کابل، مزار شریف و هرات مستقر هستند.

به طور سنتی، اکثریت جامعه هزاره در زراعت امرار معاش یا به عنوان دهقان و صنعتگر کار می کردند. در شهرهای افغانستان، هزاره ها به طور سنتی به کار غیر ماهر مشغول بودند، زیرا با تبعیض در آموزش و استخدام در بخش دولتی مواجه بودند. این امر به انگ بیشتر آنها کمک کرده است که در نرخ پایین ازدواج میان هزاره ها و اعضای گروه های دیگر منعکس شده است. تبعیض سیستماتیک و نیز دوره های مکرر خشونت هدفمند و جابجایی اجباری، جامعه هزاره را به از دست دادن بسیاری از جمعیت و جایگاه خود در سلسله مراتب اجتماعی افغانستان مدرن سوق داده است.

 

مسائل فعلی هزاره ها در افغانستان

قبل از اینکه طالبان کنترل کابل را در 15 اگست 2021 به دست بگیرند، هزاره‌ها با تشدید کارزار خشونت توسط طالبان و دولت اسلامی – خراسان و همچنین تبعیض ساختاری توسط دولت در کابل مواجه شدند. موج خشونتی که عمداً مساجد هزاره ها، مراکز فرهنگی و آموزشی در کابل و دیگر مراکز ولایات را هدف قرار داد، جان چند صد غیرنظامی هزاره را گرفت. طالبان از زمان به قدرت رسیدن، نظم قانون اساسی را که حقوق اولیه شهروندان کشور را تأمین می کرد، برچیده و امارت اسلامی را که تبعیض های فرقه ای و قومی را نسبت به هزاره ها نهادینه می کند، دوباره تأسیس کرده اند. هزاره ها تقریباً تمام پست های با نفوذ در دولت کابل را از دست داده اند و طالبان پشتون ها را در مناصب قدرت در سراسر هزاره جات منصوب کرده اند.

هزاره ها همچنین به طور خاص از دیگر سیاست های طالبان مانند محدودیت های آنها بر جامعه مدنی، حقوق زنان و آزادی بیان رنج می برند. برخی از زنان اقلیت، از جمله زنان هزاره، به طور سنتی نسبت به سایر گروه های قومی از آزادی بیشتری در جامعه خود برخوردار بوده و از اصلاحات سیاسی و آموزشی پس از سال 2001 سود قابل توجهی برده اند. جامعه مدنی و رسانه‌های مستقل نیز فرصت‌های مهمی را برای هزاره‌ها فراهم کردند تا نگرانی‌های خود را در برابر سیاست‌هایی که علیه آنها تبعیض‌آمیز است، ابراز کنند. این کانال ها در حال حاضر تا حد زیادی در دسترس آنها نیست.

علاوه بر این، دولت اسلامی – خراسان به کارزار خشونت آمیز برای ایجاد حداکثر تلفات در میان هزاره ها ادامه داده است. پس از به قدرت رسیدن طالبان، این گروه مسئولیت حملات بر مساجد شیعیان در قندوز و قندهار را بر عهده گرفت که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از نمازگزاران عمدتاً هزاره شد. چندین حمله بر موترهای مسافربری در محله های هزاره نشین کابل جان بسیاری را گرفته است.

یک مسئله کلیدی برای جامعه هزاره، جو عمومی معافیت از مجازات است، که به موجب آن کسانی که مرتکب جنایات – چه در گذشته و چه در حال حاضر – می شوند، می توانند از عدالت فرار کنند. هزاره ها عمیقاً نگران بازگشت طالبان به قدرت هستند، زیرا آنها احساس می کنند تهدیدی مستقیم برای جامعه خود هستند. تمایلات فرقه‌ای طالبان به هزاره‌ها نیز احتمالاً با افزایش تنش‌های قومی و رویدادهای درگیری‌های خشونت‌آمیز بین هزاره‌ها و قبایل کوچی که مانند طالبان پشتون هستند و مدعی حقوق مراتع در سراسر منطقه هزاره جات هستند، تقویت می‌شود. طالبان محلی صدها خانواده هزاره را به زور از ولسوالی های دایکندی و هلمند آواره کرده و جوامع هزاره را با اخراج دسته جمعی مشابه در ولایت های غزنی و بلخ تهدید کرده اند. کوچی‌های پشتون که از اواخر قرن نوزدهم به حمایت دولت متکی بودند تا مراتع هزاره جات را به خود اختصاص دهند، نیز در تعداد زیادی به مناطق هزاره‌نشین بازگشته‌اند.

3.5/5 - (25 امتیاز)
بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.