محمداسماعیل مبلغ، از علما، فلاسفه و خطبای روشن اندیش نامدار افغانستان در قرن چهاردهم هجری بود. وی در ۱۳۱۹ ش در منطقه «قول خویش» بهسود به دنیا آمد. پدرش حاجی مسافر سرپرستی جوالی های گمرک کابل را به عهده داشت. سید اسماعیل مبلغ پس از گذراندن دوره ابتدایی، به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس به کابل رفت. ادبیات عرب , فقه و اصول را از استادانی چون سیدعالم، سید سرور و واعظ و شیخ محمدامین افشار فراگرفت و خود به تدریس پدراخت. همزمان با آن مطالعات گستردهای را در فلسفه اسلامی، جامعه شناسی، تاریخ، تفسیر و نهج البلاغه آغاز کرد و زبانهای انگلیسی و فرانسوی را نیز آموخت.
مبلغ، علاوه بر تدریس کتب متداول حوزوی، دو کتاب معروف فلسفتنا و اقتصادنا، اثر گرانقدر سید محمدباقر صدر را در نقد فلسفههای سیاسی و اقتصادی کمونیسم و لیبرالیسم و برتری مکتب اسلام بر آن دو، برای برخی طلاب و دانشجویان مستعد آغاز کرد. بر اثر شایستگی و برجستگی در درک و تدریس علوم اسلامی نشان داد ـ علیرغم جو تبعیض و تعصب حاکم بر دانشگاههای افغانستان ـ به دانشکده ادبیات کابل راه یافت و در رشته فلسفه و ادبیات به تدریس پرداخت که با استقبال فراوان دانشجوان روبرو گردید.
نمایندگی سید اسماعیل مبلغ در مجلس “ولسی جرگه”
در دهه چهل که قانون اساسی کشور به تصویب رسید و فضای سیاسی نسبتاً آزادی در کشور پدید آمد، سید اسماعیل مبلغ برای ایفای رسالت اسلامی در انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای ملی (۴۸-۱۳۴۴) شرکت کرد و به مجلس راه یافت. در آنجا به تدوین و دفاع از طرحها و لوایحی که به نفع مردم محروم و در جهت توسعه و پیشرفت کشور بود، پرداخت. طی آن مدت، سفری به هند کرد و در آنجا چند سخنرانی علمیکرد که مورد استقبال استادان و دانشجوان قرار گرفت و او بیش از پیش به عنوان شخصیت برجسته علمی معرفی گردید. مقالات ارزشمندی از او در دایره المعارف آریانا و مجلات آریا نا، عرفان، روزگار، ژوندون، ولسی جرگه، ادب، جمهوریت پیام وجدان، وحدت، خراسان، … در داخل کشور و همچنین نشریات حبل الله و هفته نامه وحدت در خارج از کشور به چاپ رسیده است. علاوه بر آن، مقالات علمیارزندهای به کنگرهها و همایشهای علمیکه در داخل و خارج از کرو برگزار میشد، ارائه میداد و یا قرائت میکرد که اعجاب بسیاری از صاحبنظران را برمیانگیخت.با وضعیتی که آقای مبلّغ در دوران وکالتش اختیار کرده بود، بدیهی است که اتهام انحراف فکری و… به او میچسپید. هرچند یاد آوری این اتهام خوشایند عده ای نمی باشد، امامصلحت جامعه ایجاب میکند که انحرافات فکری او مطرح شود. بخصوص که عدهای در دوران جهاد و سالهای اخیر مغرضانه یا ناآگاهانه چهرهای از او ترسیم کردند که نظیرش را نه تنها در افغانستان بلکه در ایران و کشورهایمنطقه هم نمیتوان به آسانی پیدا کرد. چنین کاری را آقای حسین شفایی در کتاب «زندانیان روحانیت تشیّع در افغانستان» وآقای علی رضوی غزنوی از مصاحبان و دوستان هم فکرمبلّغ در مقدمه جزوه ی «دین تریاک نیست» که یکی از آثار مبلّغ معرفی شده است انجام دادهاند. و تعجب انگیز است که انشمند گرانمایه و ارجمندی مانند جلالالدین فارسی، بدون این که شناختی از مبلّغ داشته باشد، زندگینامه ی مبلّغ را که رضوی نوشته بود، سخاوتمندانه امضا نموده و قبول نماید که به نام او چاپ شود. در حالی که رضویمانند رفیق خود غرجستانی جرأت نکرد در شرایط حاکمیت تفکّر جهادی و اسلامی بر دل و دماغ ملّت مجاهد افغانستان نوشته ی خود را به نام خودش نشر نماید، چه دلیلی داشت که آقای فارسی از اعتبار خود برای مطرح ساختن و بلکه تبرئه ی آقای مبلّغ استفاده نماید؟اینک برای اثبات نوسانات فکری آفای مبلّغ نظر سهتن از شخصیتهایی را که با مبلّغ آشنا بودند و دو نفرشان در حال حاضر زنده هستند ذکر کرده و آنگاه گزیدهای از نظریات مبلّغ را از جزوه ی «نقد و تحلیل سیّدگرایی» نقل میکنم. آقای عبدالعلیمزاری در سال ۱۳۷۱ در جلسهای که با کمونیستهای حزب وطن در کابل داشت، جهت نشاندادن حسن نیت خود نسبت بهآنان داستان مبلّغ را حکایت کرد. او گفت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که مبلّغ به ایران سفر نموده بود، نزدآیتا… خامنهای رفته و گفتم، شخصی به نام مبلغ که کمونیست است میخواهد با شما ملاقات نماید، آیا شما حاضر هستید او رابپذیرید؟ آیتا… خامنهای پاسخ مثبت داده فرمودند که کمونیستها نسبت به ما در مبارزه پیش قدمتر هستند!! این که ادعای آقای مزاری صحت دارد یا ندارد مسأله ی دیگری است امّا کسانی که این ادعا را از مزاری شنیدهاند هنوز زندهاند.آقای عرفانی از بنیانگذاران جریان «شبابالهزاره» در نجف اشرف و از بنیانگذاران سازمان نصر افغانستان در مصاحبهای در مورد محمداسماعیل مبلغ چنین میگوید: «با آقای مبلغ از نزدیک آشنا شدم، وی چهره ی علمی و سیاسی بود که در برههای از زمان دچار نوسانات فکری شده بود (البتهچنین میگفتند و نسبت میدادند، خدا میداند)… بسیاری از روشنفکران مسلمان و غیر مسلمان با وی ارتباط داشتند که شایداز این جهت وی را متهم میکردند»
۱. آقای بلاغی غزنوی، یکی از طلبههای روشنفکر که با مبلغ از نزدیک آشنا بود زمانی به نگارنده ی این سطور اظهار داشتند که مبلغ در اواخر اعتراف میکرد که سالها در تذبذب فلسفی بسر برده و بالاخره به اسلام بازگشته است.مبلغ در زمانی که گفته میشود به دامن اسلام بازگشته ودرس و بحث وتبلیغ را در قلعه ی شهاده آغاز کرده بود، با مغولیستها اعّم از کمونیست و طلبهنماها، جلساتی دایر میکرد. جریان مغولیسم تا آن زمان فاقد توجیه ایدئولوژیک چه از نظر اسلام و چهاز نظر مارکسیسم بود، امّا مبلغ با نوشتن جزوه ی «نقد و تحلیل سیّدگرایی» این خلاء را پر کرد و برای جریان مذکور به رغم خود زیربنای فکری به وجود آورد. او در این جزوه با طرح مسأله ی خودساخته، غیر واقعی و موهومی به نام سیّدگرایی» و سپس محکوم ساختن آن از نظر آیات و روایات اسلامی، کوشید که با استفاده از نظریات جامعهشناسی دلیل غیر مذهبی و ارزشی برای افتخارنمودن سادات به پیامبر و احترام مؤمنین به آنها اختراع کند و به بهانه ی محکوم نمودن تبعیض نژادی، بستر فکری و فرهنگی برای اندیشه ی مغولیسم و التقاط فکری در میان شیعیان هزاره ایجاد نماید. این کار مبلغ درست مانند کاری است که ناصبیها ودشمنان آشتیناپذیر تشیّع در رابطه با غائله ی عبدا… بن سبا انجام دادند. آنها نخست شخصی که وجود خارجی نداشته به نام عبدا… بن سبای یهودی با عقاید ناسازگار با اسلام اختراع نموده وارد تاریخ ساختند، سپس او را بنیانگذار مکتب تشیّع معرفی نموده و به تکفیر شیعیان پرداختند. مبلغ هم مسألهای را بنام «سیّدگرایی» که وجود نداشته است اختراع نموده و چنینمینویسد: «… امام دوازدهم عجلا… فرجه، از نظرها ناپدید گشت و سلسله ی امامت خاتمه یافت. از آن پس در میان شیعیان فرزندی ازصلب ایدئولوژی عرب گرایی، تولد یافت که میتوان آن را «سیّدگرایی» یا اصالت سیّد نامید».
۲. او در صفحات بعدی این جزوه به تبلیغات عوامفریبانه پرداخته و اضافه میکند: «…مکتب سیّدگرایی برای طرفداران خود «عمّامه ی سیاه» را برگزید تا از شناساندن بینیاز باشند
۳. نظریات فوق الّذکر مبلغ به هیچ وجه با اسلام سازگاری ندارد. آیت الله محقق کابلی در رد این نظریات چنین می نویسند: « سلسله ی امامت خاتمه نیافته است. امام دوازدهم حیّ و باقی است… و امّا این که گفته اند سیّد فرزند ایدئولوژی عرب گرایی است، بر خلاف موازین اسلام است. از نظر اسلام سیّد کسی است که از طرف پدر به هاشم بن عبد مناف برسد که اگر شیعه و فقیر باشد برایش سهم سادات داده می شود که همان نصف خمس است و اگر ازطرف مادربه ایشان برسد،مستحق زکات است نه خمس.امّا پوشیدن عمّامه ی سیاه امری است مباح، نه حرمت دارد و نه کراهت، ساداتی که مرجع تقلید هم می باشند عمّامه ی سیاه می پوشند.»ایشان در مورد احترام سادات صالح نیز می نویسند: «سیّدی که در خط آبای طاهرین و معصومین شان علیهم السلام باشد، یعنی عدالت و امانت و تقوا داشته باشد، احترام فوق العاده دارد و باید محبوب عند المسلمین باشد
…»اگر هیچ دلیل دیگری برای اثبات نوسانات فکری مبلغ وجود نداشته باشد نوشته ی«نقد و تحلیل سیّدگرایی» که بخشهاییاز آن ذکر شد به تنهایی بیماری فکری و برداشتهای انحرافی مبلغ را ثابت میسازد. ایجاد اختلاف فکری، سیاسی واجتماعی در میان مردم محرومی که بیش از هر چیزی به وحدت و همکاری همه جانبه نیاز دارند، جرم اندکی نیست و مبلغ چنین جرمی را به گفته ی غرجستانی با تشدید «تضّاد ملّا و سیّد ملّا» مرتکب شده است. منحرف ساختن مسیر جنبشهای فکری و سیاسی در افغانستان و بخصوص جامعه ی شیعه که فتنههای ناشی از آن هنوز از مردم قربانی میگیرد خسارت جبرانناپذیر تاریخی است که سهممبلغ را در آن نمیتوان انکار کرد. دامن زدن به آتش قومگرایی و نژادپرستی از شاهکارهای!! مبلغ در نوشتن جزوه ی سیّدگراییاست. این که مبلغ نژادپرستی را چه در «سیمای عربی» و چه در «چهره ی مغولی» آن محکوم میکند، برای محققان واندیشمندان بیغرض که نوشته ی او را با دقّت خوانده باشند قابل قبول نیست. در این رابطه چندین سئوال اساسی مطرح است که باید به آنها توجه شود.نخست این که اگر مبلغ قصد تحقیق جامعه شناسانه پیرامون نژادپرستی و مصادیق آنرا در افغانستان داشت چرا موضوع را در سطح ملّی مورد بررسی قرار نداده است که تنها در جامعه ی هزاره به آن پرداخته است؟دوم، به چه دلیلی تنها نژادپرستی و تفوّقطلبی اشخاصی بنام سادات که به گفته ی مبلغ سرزمین و هویت مستقل قومی و ملّیتی ندارند مورد تاخت و تاز قرار گرفته است، در حالی که زیان ناشی از نژادپرستی آن ها به مراتب کمتر از نژاد پرستی و تفوّقطلبی، اقوامنیرومندی چون هزاره، تاجیک، پشتون و ازبک که سرزمین و هویت قومی مستقل دارند میباشد؟
علاوه بر احتمال دست داشتن جریان های ضد اسلامی و بازیگران سیاسی خارجی و داخلی در ایجاد این تنش اجتماعی، به نظر می رسد که هدف اصلی مبلغ و همفکران او فرافگنی عقدههای حقارت شخصی و مسمومیت فکری است که تحت پوشش زدودن گرد و غبار حقارت قومی مطرح میشود. امّا این کار ناجوانمردانه از طریق دشمنتراشی در خانه صورت گرفته و حرمت دوست غم شریک شکسته میشود. دوستی که با آنان تاریخ، زبان، فرهنگ و آرمان مشترک دارد.
در طي يک صد سال گذشته، کمتر کسي را سراغ داريم که به اندازه اسماعيل مبلغ، درد و دغدغه حقيقت داشته باشد و از سر مساله داري و حقيقتجويي، کتاب خوانده و تحقيق و پژوهش کرده باشد. اما از قضا، کمتر کسي را نيز ميشناسيم که به اندازه وي، گمنام و ناشناخته باقي مانده باشد. از فرهنگيان و پژوهشگران معاصر مبلغ، ميتوان از خليل الله خليلي، عبدالحي حبيبي، صلاح الدين سلجوقي، احمد علي کهزاد و ديگران نام برد. تمام اين افراد و چهرههاي بسياري ديگر، هر کدام، به سهم خويش، هم در دوران حياتشان و هم در دورههاي بعدي، به نحوي، شامل گفتمان روشنفکري افغانستان بودهاند و هستند. بدون شک هر کدام اين افراد، سهم ارزنده و قابل ملاحظهاي را در تاريخ و فرهنگ و ادب کشور ما داشتهاند.
سفر سید اسماعیل مبلغ به ایران
او از خطرهای فراوان سیاسی و فرهنگی مارکسیستهای افغان که عرصه فعالیت فراوانی یافته بودند به خوبی آگاه بود. از اینرو در ۱۳۵۵ به طور پنهانی به ایران آمد و با مراجع و علمای برجسته حوزه علمیه قم و طلاب افغانی ساکن آنجا دیدار کرد و تصمیم داشت که به لبنان رفته و در فضای سیاسی آزاد آنجا، تلاش فرهنگی و سیاسی مضاعفی انجام دهد، اما توسط ساواک رژیم شاه دستگیر و زندانی شد و پس از تحمل شکنجههای زیاد، چهل روز بعد به افغانستان بازگردانده شد.
شهادت سید اسماعیل مبلغ
او از آن پس در کابل سکونت داشت و همچنان که پیش بینی میکرد کودتای مارکسیستی در اردیبهشت ۱۳۵۷ در افغانستان به وقوع پیوست. رژیم دست نشانده مارکسیستی که دشمن اصلی خود را علما و روشنفکران مسلمان و متعهد میدانست، پس از تثبیت پایههای حکومت خود، در صدد قلع و قمع آنها برآمد. از اینرو سید اسماعیل مبلغ در اواخر اسفند همان سال دستگیر و زندانی شد و در ۴ آبان ۱۳۵۸ که فهرست اسامیبیش از دوازده هزار زندانی شهید از سوی رژیم اعلام گردید، نام وی نیز جزو آن بود.
آثار علمی سید اسماعیل مبلغ
او به سبب جو اختناق آمیز، گاه به ناچار نوشتههای خود را با نامهای مستعار، مانند زیتا، آخیلوس٫ غرجستان و … منتشر میکرد. وی بیش از هشتاد مقاله در جلد چهارم دایره المعارف آریانا نوشته است. بسیاری از آثار مبلغ، تاکنون انتشار نیافته و نسخههای دست نویس آنها به صورت پراکنده نزد یاران و افراد خانوادهاش نگهداری میشود. از آثارش میتوان چنین یاد کرد:
- جامیو ابن عربی (کابل، ۱۳۴۳)
- نقد فلسفه از نگاه جامی(کابل، ۱۳۴۳)
- تعلقه بر نگاهی به سلامان و ابسال جامی، نظری بر تاریخ آل کرت (آریانا، از سال ۱۵ تا ۱۸)
- دین تریاکنیست ( تهران، ۱۳۶۳)
- نقد و تحلیل سیدگرایی (کویته، ۱۳۷۰)
- دین و معارف اسلامی(حبل الله از شماره ۱۶ تا ۲۳)
- طبقه بندی علوم فلسفی (آریانا، شمارههای ۷-۱۲، از سال هجدهم)
- اپستمولوجی در فلسفه ابن سینا (آریا نا سال ۲۱)
- آفرینش نو از نگاه جامی(آریانا، سال ۲۴)
- از متافیزیکارسطو تا مابعدالطبیعه شیخ الرئیس (آریانا، سال ۱۹)
- نقش عامل جغرافیایی در تکامل اجتماعی (عرفان، شمارههای ۵-۶، ۱۳۵۳)
- بحثی درباره شعر و شاعری، سیمای فلسفی ابوریحان بیرونی
- از آثار منتشرنشده اش میتوان به اسلامآیین انقلابی و نفی نظامهای طاغوتی و شرحی بر فصوص الحکم اشاره کرد.
مقالات تاریخی، ادبی و فلسفی سید اسماعیل مبلغ
- آفرینش نو از نگاه جامی، (مجله آریانا، سال ۲۴)
- تاریخ آل کرت، (مجله آریانا، از سال ۱۵ تا ۱۸)
- بحثی در پیرامون شعر و شاعری، مجله آریانا، شمارههای مختلف، سالهای ۱۳ و ۱۴، ۱۳۴۰ با عناوین زیر:
- شعر چیست؟
- تعریف شعر از نگاه منطق و فلسفه
- شعر و حقیقت
- شعر و شریعت
- ادب از نظر لغت
- ادب از نظر اخلاق و تصوف
- یک نگاه کوتاه در تأثیر تصوف بر ادب فارسی و تازی
- اقسام ادب
- تعریف و طبقهبندی فلسفه، دوره ۱۸ مجله آریانا
- ابن سینا، مجله ژوندون، ۱۳۴۰ خورشیدی
- سیر افکار فلسفی در افغانستان، ژوندون
- ترجمه و تحشیه رساله اقسام علوم عقلی از ابن سینا
- طبقهبندی علوم، مجله آریانا، ش ۱۱، س ۱۸، ۱۳۳۹
- علم برین از متافیزیک، مجله آریانا، ش ۳۰، س ۱۹، ۱۳۴۰
- آفرینش نو از نگاه جامی، مجله آریانا، ش ۹–۱۰، س ۲۴، ۱۳۴۵
- شک غزالی و شک دکارت، مجله آریانا، ش ۴، س ۲۱
- معرفی نسخه خطی کتاب روضاتالجنات، مجله آریانا، ش ۱۱، س ۱۵
- سخنی از زیباشناسی، شناخت زیبایی، مجله ننداره، ۱۳۴۰
- شعر نو، مجله آریانا، ش ۹، س ۱۵، ۱۳۳۶
- نوروز، مجله آریانا، ش ۳، س ۱۵، ۱۳۳۶
- جبلی سخنور نامی، مجله آریانا، ش ۱۲، س ۱۲، ۱۳۳۳
- رهنمود اساسی نعیمی در نگارش تاریخ، مجله ژوندون، ش ۱۷، ۱۳۴۹
- از افلاطون یونانی تا ابن سینای بلخی – فارابی، مجله آریانا، ش ۲، س ۳، ۱۳۵۲
- اپستمولوجی در فلسفه ابن سینا، آریانا، ش ۱۹، س ۲۱، ۱۳۴۲
- یک استفتای ادبی، آریانا، ۲، س ۱۲، ۱۳۳۲
- شعر و ادب، ش ۱، س ۱۵، ۱۳۳۵
- نوروز جشن زندگان و عید مردگان، آریانا، ۱۳۳۶
- ابو معشر بلخی بزرگترین ستارهشناس قرن سوم، آریانا، ش۱۱، س ۱۵، ۱۳۳۶ و شماره اول س ۱۶
- مطابقت و عدم مطابقت صفت و موصوف در عربی و دری، آریانا، ش ۴، س ۱۶، ۱۳۳۷
- در جواب مقاله جوینده، آریانا، ۶، ۱۶، ۱۳۳۷
- ستارهٔ قرن ۷، آریانا، ش ۸–۹، س ۱۶، ۱۳۳۷
- مأموریت هلاکو برای دفع اسماعلیه، آریانا، ۱۰، س ۱۶، ۱۳۳۷
- ترجمهٔ آثار ابن سینا به زبانهای اروپایی، ژوندون، ش ۴۳، س ۱۳، ۱۳۴۰
- هجویری غزنوی، ژوندون، ش ۲۶، س ۱۳، ۱۳۴۰
- ابونصر سکان، ژوندون، ش ۹–۱۹، س ۱۳، ۱۳۴۰
- حجةالحق ابن سینا، ژوندون، ۲۳–۲۴، ۱۳۴۰
- غزالی، ش ۳۳، ۱۳۴۰
- فلسفه چیست؟، ژوندون، ش ۳۷، ۱۳۴۹
- سیمای فلسفی البیرونی، کابل ۱۳۵۲ ش/۱۹۷۳م
- نقش عامل جغرافیایی در عملیه تکامل اجتماعی، مجله عرفان، کابل شماره ۵ و ۶ سال ۱۳۵۳ خورشیدی
- تلاشهای مجروحانه، روزنامه روزگار. شماره ۱۷، ۲۰ دلو سال ۱۳۵۰ ش
- پیامی از کوه آشنایی، روزنامه روزگار، ش ۲۲، ۱۳۵۰
- حل دموکراتیک مسئله زبان، روزنامه پیام وجدان
- بیش از هشتاد مقاله در دوره چهارم دائرةالمعارف افغانستان در معرفی شخصیتهای علمی، فلسفی، کلامی، تاریخی، ادبی و مقولات ادبی و فلسفی